کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدنما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بدنما کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شوه
-
جستوجو در متن
-
eyesore
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چیز بدنما، چشم درد، مایه نفرت
-
unsightly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناخوشایند، کریه، بدنما، بد منظر
-
unsightlier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناشناخته، ناخوشایند، کریه، بدنما، بد منظر
-
unsightliest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نا امید کننده، ناخوشایند، کریه، بدنما، بد منظر
-
شوه
دیکشنری عربی به فارسی
از شکل انداختن , بد شکل کردن , بدنما کردن , زشت کردن , بدريخت کردن , خراب کردن
-
squalid
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدبختی، کثیف، بدنما، ناپاک، زننده، چرک، بد ظاهر
-
disfigure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراب کردن، زشت کردن، از شکل انداختن، بد شکل کردن، بدنما کردن، بد ریخت کردن
-
disfigures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فساد، خراب کردن، زشت کردن، از شکل انداختن، بد شکل کردن، بدنما کردن، بد ریخت کردن
-
disfigured
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراب شده، خراب کردن، زشت کردن، از شکل انداختن، بد شکل کردن، بدنما کردن، بد ریخت کردن
-
botch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلاهبرداری، سرهم بندی، وصله و پینه بدنما، کار سرهم بندی، ورم، سرهم بندی کردن، سنبل کردن، خراب کردن، از شکل انداختن
-
افسد
دیکشنری عربی به فارسی
سنبل کردن , خراب کردن , از شکل انداختن , وصله وپينه بدنما , کارسرهم بندي , ورم , اسيب رساندن , زيان رساندن , معيوب کردن , ناقص کردن , بي اندام کردن , صدمه زدن , اسيب