کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بحساب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بحساب کسی رسیدن
دیکشنری فارسی به عربی
مازق
-
جستوجو در متن
-
uncharged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون شارژ، پر نشده، خالی، بحساب هزینه نیامده، رسمامتهم نشده
-
unaccounted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی اعتبار است، حساب نشده، بحساب نیامده، فاقد توضیح
-
scoring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به ثمر رساند، امتیاز گرفتن، حساب کردن، بحساب آوردن، تحقیر کردن، ثبت کردن، پوان اورد ن، علامت گذاردن، پرداختن، با چوب خط حساب کردن
-
scored
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به ثمر رساند، امتیاز گرفتن، حساب کردن، بحساب آوردن، تحقیر کردن، ثبت کردن، پوان اورد ن، علامت گذاردن، پرداختن، با چوب خط حساب کردن
-
مازق
دیکشنری عربی به فارسی
کار گذاشتن , درست کردن , پابرجا کردن , نصب کردن , محکم کردن , استوارکردن , سفت کردن , جادادن , چشم دوختن به , تعيين کردن , قراردادن , بحساب کسي رسيدن , تنبيه کردن , ثابت شدن , ثابت ماندن , مستقر شدن , گير , حيص وبيص , تنگنا , مواد مخدره , افيون
-
scores
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمرات، امتیاز، نمره، نمره امتحان، چوب خط، حساب، نشان، حساب امتیازات، مارک، امتیاز گرفتن، حساب کردن، بحساب آوردن، تحقیر کردن، ثبت کردن، پوان اورد ن، علامت گذاردن، پرداختن، با چوب خط حساب کردن
-
fixt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فیکست، درست کردن، تعمیر کردن، محکم کردن، ثابت شدن، محدود کردن، نصب کردن، ثابت ماندن، معین کردن، کار گذاشتن، استوار کردن، جا دادن، مقرر داشتن، تعیین کردن، قرار دادن، بحساب کسی رسیدن، مستقر شدن، چشم دوختن به
-
score
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمره، امتیاز، نمره امتحان، چوب خط، حساب، نشان، حساب امتیازات، مارک، امتیاز گرفتن، حساب کردن، بحساب آوردن، تحقیر کردن، ثبت کردن، پوان اورد ن، علامت گذاردن، پرداختن، با چوب خط حساب کردن