کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بجا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بجا
دیکشنری فارسی به عربی
صحيح , فقط , مناسب , يمين
-
واژههای مشابه
-
بجا اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
اد , بقعة
-
بجا دانست
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَ بِعَينِ الإعتبارِ
-
مراسمی را بجا اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
اد
-
درکلیسامراسم مذهبی بجا اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
کنيست
-
جستوجو در متن
-
apropos
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقریبا، بموقع، بجا، شایسته
-
timelier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به موقع، بموقع، بهنگام، بجا
-
timeliest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
timeliest، بموقع، بهنگام، بجا
-
اد
دیکشنری عربی به فارسی
مراسمي را بجا اوردن , اداره کردن , بعنوان داور مسابقات را اداره کردن , انجام دادن , کردن , بجا اوردن , اجرا کردن , بازي کردن , نمايش دادن , ايفاکردن
-
opportune
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مناسب، در خور، بجا، بموقع، بهنگام
-
churching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلیسا، در کلیسا مراسم مذهبی بجا اوردن
-
timely
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به موقع، بوقت، بگاه، بموقع، بهنگام، بجا
-
perform
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انجام دادن، اجرا کردن، بجا آوردن، کردن، نمایش دادن، بازی کردن، ایفا کردن