کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بانی
دیکشنری فارسی به عربی
متبني , مولف
-
واژههای مشابه
-
بانی خیر
دیکشنری فارسی به عربی
محسن
-
برج دیده بانی
دیکشنری فارسی به عربی
غرفة عليا
-
دیده بانی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
کشافة
-
بانی چیزی شدن
دیکشنری فارسی به عربی
متبني
-
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
منفذ
-
جستوجو در متن
-
غرفة عليا
دیکشنری عربی به فارسی
برج ديده باني , اطاق زير شيرواني
-
sparkplug
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمع موتور، بانی شدن، اغاز کردن
-
sponsors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حامیان مالی، ضامن، حامی، بانی، کفیل، سازمان دهنده، التزام دهنده، ضمانت کردن، مسئولیت را قبولکردن، بانی چیزی شدن
-
متبني
دیکشنری عربی به فارسی
ضامن , ملتزم , التزام دهنده , حامي , کفيل , متقبل , ضمانت کردن , مسلوليت را قبول کردن , باني , باني چيزي شدن
-
Scout
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیده بانی، طلایه دار، دیده بان، پیش اهنگ، مامور اکتشاف، دیده بانی کردن، پیشاهنگی کردن، عملیات اکتشافی کردن پوییدن
-
benefactresses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خیرخواهان، بانی خیر، زن نیوکار
-
garrets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چادر، برج دیده بانی، اطاق زیر شیروانی