کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالاتنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
topless
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی نظیر، بی انتها، بی سر، بی نوک، بی قله، بی بالاتنه
-
cuirass
دیکشنری انگلیسی به فارسی
cuirass، زره سینه و پشت، زره بالاتنه
-
shell jacket
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوسته ژاکت، بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
-
cuirasses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
cuirasses، زره سینه و پشت، زره بالاتنه
-
bust
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سینه بند، مجسمه نیم تنه، سینه، مجسمه، بالاتنه، ترکیدگی، انفجار، ورشکست شدن، خرد گشتن، ورشکست کردن، بیچاره کردن
-
busts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتوبوس ها، مجسمه نیم تنه، سینه، مجسمه، بالاتنه، ترکیدگی، انفجار، ورشکست شدن، خرد گشتن، ورشکست کردن، بیچاره کردن
-
body
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدن، بدنه، اندام، جسم، لاشه، جسد، تن، تنه، پیکر، جرم، بالاتنه، اطاق ماشین، جرم سماوی، دارای جسم کردن
-
bodies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدن، بدنه، اندام، جسم، لاشه، جسد، تن، تنه، پیکر، جرم، بالاتنه، اطاق ماشین، جرم سماوی، دارای جسم کردن