کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باقی گذاشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
باقی مانده
دیکشنری فارسی به عربی
بقية , حطام , فائض , موجود
-
باقی نگهداشتن
دیکشنری فارسی به عربی
مربي
-
باقی کار
دیکشنری فارسی به عربی
وراء
-
باقی بودن
دیکشنری فارسی به عربی
ابق
-
باقی گذاردن
دیکشنری فارسی به عربی
اجازة , ختم
-
باقی دار
دیکشنری فارسی به عربی
لفترة قصيرة , وراء
-
اثر نامطلوب باقی گذاردن
دیکشنری فارسی به عربی
جرة
-
درجایی باقی ماندن
دیکشنری فارسی به عربی
ابق
-
اثر پا باقی گذاردن
دیکشنری فارسی به عربی
اثر
-
در منطقه خود باقی ماند
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَفَظَ بِوجودِه في المنطقة
-
نسخه ء موجود و باقی(ازکتاب وغیره)
دیکشنری فارسی به عربی
موجود
-
جستوجو در متن
-
impress
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاثیر گذاشتن، اثر، مهر، نشانه، نشان، نقش، نشان گذاردن، تحت تاثیر قرار دادن، باقی گذاردن، تاثیر کردن بر، مهر زدن
-
leave
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترک کردن، مرخصی، اجازه، اذن، رخصت، گذاشتن، رها کردن، رفتن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، باقی گذاردن، ول کردن، دست کشیدن از، عازم شدن، برگ دادن، متارکه کردن، شدن
-
اجازة
دیکشنری عربی به فارسی
اجازه , اذن , مرخصي , رخصت , باقي گذاردن , رها کردن , ول کردن , گذاشتن , دست کشيدن از , رهسپار شدن , عازم شدن , ترک کردن , برگ دادن , پروانه , جواز , جواز شغل , اجازه رفتن دادن , پروانه دادن , مرخص کردن