کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باقیمانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باقیمانده
دیکشنری فارسی به عربی
استراحة , بقية
-
جستوجو در متن
-
byganging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باقیمانده
-
resever
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باقیمانده
-
bonked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باقیمانده
-
crookbacked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کراک باقیمانده
-
ort
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وطن، پس مانده غذا، باقیمانده غذا، تکه
-
orts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اوراق قرضه، پس مانده غذا، باقیمانده غذا، تکه
-
residual
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باقی مانده، ته نشین، وابسته به رسوب یا باقیمانده، پس مانده، رسوبی
-
بقية
دیکشنری عربی به فارسی
مانده , باقيمانده , باقي مانده , بقيه , اثر , بقايا(درجمع) , اثار
-
debris
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باقیمانده، باقی مانده، خرده، اوار، اثار مخروبه، اشغال روی هم ریخته
-
استراحة
دیکشنری عربی به فارسی
انقصال , شکستگي , شکستن , سرسراي تاتر , مرکز اجتماع , راهرو بزرگ , تنفس (بمعني زنگ تنفس يا فاصله ميان دو پرده نمايش) باد خور , غير داءم , نوبه اي , تنفس دار , اسايش , استراحت , محل استراحت , اسودن , استراحت کردن , ارميدن , تجديد قوا , کردن , تکيه داد...