کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بازور وفشارپرکردن
دیکشنری فارسی به عربی
حشد
-
بازور خارج شدن (مثل گلوله از تفنگ)
دیکشنری فارسی به عربی
تدفق
-
جستوجو در متن
-
pushiest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرشورترین، بازور، تحمیل کنننده
-
pushy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشار دادن، بازور، تحمیل کنننده
-
pushier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشار قوی، بازور، تحمیل کنننده
-
crowded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شلوغ، ازدحام کردن، چپیدن، بازور و فشار پر کردن
-
pashing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوزش، بازور پرتاب کردن، کوبیدن، رگبار تند باریدن
-
belched
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانده شده، با خشونت ادا کردن، اروغ زدن، مانند اروغ بیرون اوردن، بازور خارج شدن، بشدت بیرون انداختن
-
pashes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسبها، ضربت خردکننده، باران شدید، یورش، نرمی، سر، کله، بازور پرتاب کردن، کوبیدن، رگبار تند باریدن
-
tugs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تردد، یدک کش، زحمت، تقلا، کشش، کوشش، بزحمت کشیدن، بازور کشیدن، تقلا کردن، کوشیدن
-
tug
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیراندازی، یدک کش، زحمت، تقلا، کشش، کوشش، بزحمت کشیدن، بازور کشیدن، تقلا کردن، کوشیدن
-
forces
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیروها، زور، نیرو، تحمیل، قوا، شدت، جبر، نفوذ، شدت عمل، عده، بردار نیرو، بازو، نیرومندی، رستی، مجبور کردن، راندن، درهم شکستن، قفل را شکستن، بزور باز کردن، بی عصمت کردن، بیرون کردن، بازور جلو رفتن
-
حشد
دیکشنری عربی به فارسی
جمعيت , ازدحام , شلوغي , اجتماع , گروه , ازدحام کردن , چپيدن , بازور وفشارپرکردن , انبوه مردم , رشک , حسد , حسادت , حسد بردن به , غبطه خوردن , ايل وتبار , گروه بيشمار , دسته , گروه ترکان ومغولا ن
-
force
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زور، نیرو، تحمیل، قوا، شدت، جبر، نفوذ، شدت عمل، عده، بردار نیرو، بازو، نیرومندی، رستی، مجبور کردن، راندن، درهم شکستن، قفل را شکستن، بزور باز کردن، بی عصمت کردن، بیرون کردن، بازور جلو رفتن