کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بارها
دیکشنری فارسی به عربی
في اغلب الاحيان
-
جستوجو در متن
-
repeatedly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارها و بارها، مکررا، مکرر
-
barres
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارها
-
burds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارها
-
timesavers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارها و بارها، گاه اندوز، صرفه جویی کننده در وقت
-
overtimes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارها، اضافه کار
-
oft
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمیته، بارها، کثیر الوقوع
-
burdens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارها، بار، مسئوليت، بار مسئوليت، وزن، گنجایش، طفل در رحم، بار کردن، تحمیل کردن، سنگین بار کردن
-
في اغلب الاحيان
دیکشنری عربی به فارسی
بارها , خيلي اوقات , بسي , کرارا , بکرات , غالب اوقات
-
often
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غالبا، بارها، غالب اوقات، خیلی اوقات، بکرات، بسی، کرارا، خیلی زیاد
-
slogs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارها، تقلا، ضربت سخت، خرحمالی، سیلی، کوشش سخت، تقلا کردن، پرتاب کردن، ضربت سخت زدن، خرحمالی کردن
-
loads
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارها، بار، محموله، بار الکتریکی، کوله بار، مسئوليت، عملکرد ماشین یا دستگاه، بار کردن، بار زدن، پر کردن، گرانبار کردن، بار گیری شدن، تفنگ یا سلاحی را پر کردن