کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوخ شدن اوف شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
prevail
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غالب شدن پیروز شدن چیره شدن، چیره شدن، شایع شدن، چربیدن، مستولی شدن، غالب امدن
-
fade
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محو شدن، کم رنگ شدن، پژمردن، خشک شدن، بی نور شدن، کم کم ناپدیدی شدن، پژمرده شدن
-
fades
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محو شدن، کم رنگ شدن، پژمردن، خشک شدن، بی نور شدن، کم کم ناپدیدی شدن، پژمرده شدن
-
disappeared
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناپدید شد، ناپدید شدن، نابود شدن، پیدا نبودن، ناپیدا شدن، غایب شدن
-
desponding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نابود کردن، تنگدل شدن، دلسرد شدن، افسرده شدن، مایوس شدن
-
desponded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریب خورده، تنگدل شدن، دلسرد شدن، افسرده شدن، مایوس شدن
-
desponds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلسرد می شود، تنگدل شدن، دلسرد شدن، افسرده شدن، مایوس شدن
-
despond
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناله، تنگدل شدن، دلسرد شدن، افسرده شدن، مایوس شدن
-
disappearing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناپدید شدن، نابود شدن، پیدا نبودن، ناپیدا شدن، غایب شدن
-
حض
دیکشنری عربی به فارسی
دشتان شدن , قاعده شدن , حيض شدن
-
shrinking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوچک شدن، منقبض شدن، خرد شدن، جمع شدن، شانه خالی کردن از، منقبض کردن، فشردن، چروک کردن، چروک شدن، اب رفتن، خزیدن
-
grow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رشد، بزرگ شدن، رشد کردن، شدن، روییدن، کاشتن، بالیدن، رستن، سبز شدن، زیاد شدن، ترقی کردن، گشتن، رویانیدن، برزگ شدن، سبز کردن، عمل امدن
-
encountered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مواجه شده، روبرو شدن، مواجه شدن با، رویاروی شدن، ملاقات کردن، تصادف کردن، مصادف شدن با، دست بگریبان شدن با
-
keeling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشتن، دلسرد شدن، وارونه شدن، وارونه کردن، خنک شدن، خنک کردن، مانع سررفتن دیگ شدن، واژگون شدن
-
encounter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رویارویی، برخورد، مواجهه، ملاقات، تصادف، روبرو شدن، مواجه شدن با، رویاروی شدن، ملاقات کردن، تصادف کردن، مصادف شدن با، دست بگریبان شدن با