کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اواره بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اواره بودن
دیکشنری فارسی به عربی
تجول , غمر
-
جستوجو در متن
-
wandered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرگردان، سرگردان بودن، اواره بودن، منحرف شدن
-
تجول
دیکشنری عربی به فارسی
پرسه زدن , تکاپو , گشتن , سير کردن , گرديدن , سرگرداني , سرگردان بودن , اواره بودن , منحرف شدن
-
peregrinated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیروز شد، سرگردان بودن، بزیارت رفتن، سفر کردن، اواره بودن، در کشور خارجی اامت کردن
-
peregrinate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرار کن، سرگردان بودن، بزیارت رفتن، سفر کردن، اواره بودن، در کشور خارجی اامت کردن
-
mooning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
mooning، سرگردان بودن، اواره بودن، ماه زده شدن، دیوانه کردن، بیهوده وقت گذراندن، پرسه زدن
-
moons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قمرها، سرگردان بودن، اواره بودن، ماه زده شدن، دیوانه کردن، بیهوده وقت گذراندن، پرسه زدن
-
moon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماه، سرگردان بودن، اواره بودن، ماه زده شدن، دیوانه کردن، بیهوده وقت گذراندن، پرسه زدن
-
strayed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منحرف شدم، منحرف شدن، سرگردان بودن، اواره کردن، سرگردان شدن، گمراه شدن
-
غمر
دیکشنری عربی به فارسی
غسل , غوطه وري , سيل اب گرفتگي , ماه , مهتاب , سرگردان بودن , اواره بودن , ماه زده شدن , ديوانه کردن , بيهوده وقت گذراندن
-
stray
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منحرف شدن، ولگرد، ولگردی، راه گذر، جانور بی صاحب، سرگردان بودن، اواره کردن، سرگردان شدن، گمراه شدن، سر گردان
-
tramp
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ولگردی، ولگرد، اواره، اسمان جل، فاحشه، اوارگی، صدای پا، با پا لگد کردن، با صدا راه رفتن، پیادهروی کردن، اوره بودن، ولگردی کردن
-
صعلوک
دیکشنری عربی به فارسی
ولگرد , اسمان جل , خانه بدوش , باصدا راه رفتن , پياده روي کردن , با پا لگد کردن , اوره بودن , ولگردي کردن , اواره , فاحشه , اوارگي , ولگردي , صداي پا
-
tramps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارپ ها، ولگرد، ولگردی، اواره، اسمان جل، فاحشه، اوارگی، صدای پا، با پا لگد کردن، با صدا راه رفتن، پیادهروی کردن، اوره بودن، ولگردی کردن