کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندر
دیکشنری فارسی به عربی
في
-
جستوجو در متن
-
ind
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اندر
-
ender
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اندر
-
andre
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اندر
-
delinter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دل اندر
-
half-sister
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خواهر ناتنی، خواهر اندر
-
stepsister
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناخواهری، خواهر اندر
-
in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
که در، به، از، با، بر حسب، توی، در ظرف، بالای، روی، هنگام، در توی، اندر، نزدیک، بطرف، نزدیک ساحل
-
intercalary
دیکشنری انگلیسی به فارسی
intercalary، کبیسه، اضافی، زائد، اندر جاه، افزوده
-
Tom Thumb
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تام اندر، شخص کوتوله، شخص بی اهمیت
-
into
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به، نسبت به، توی، بسوی، در میان، بطرف، در ظرف، اندر
-
gluten
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گلوتن، موم اندر اب، ماده چسبنده گندم، چسب، ماده لزج
-
glutens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گلوتامین، موم اندر اب، ماده چسبنده گندم، چسب، ماده لزج
-
في
دیکشنری عربی به فارسی
بسوي , بطرف , به , در , پهلوي , نزديک , دم , بنابر , در نتيجه , بر حسب , از قرار , بقرار , سرتاسر , مشغول , توي , لاي , هنگامه , در موقع , درون , دروني , مياني , داراي , شامل , دم دست , رسيده , امده , به طرف , نزديک ساحل , با امتياز , در ميان گذاشتن ...