کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افسر بر سر نهادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
افسر ارتش
دیکشنری فارسی به عربی
شرطي
-
افسر پلیس
دیکشنری فارسی به عربی
عداء
-
افسر ارشد
دیکشنری فارسی به عربی
نحاس
-
افسر فرمانده
دیکشنری فارسی به عربی
قائد
-
افسر معین کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ضابط
-
افسر فرمانده دریایی
دیکشنری فارسی به عربی
عميد بحري
-
جستوجو در متن
-
overtaxing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
overtaxing، مالیات سنگین بستن بر، بار سنگین نهادن بر
-
overtax
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتهام، مالیات سنگین بستن بر، بار سنگین نهادن بر
-
overtaxed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیش از حد مجاز است، مالیات سنگین بستن بر، بار سنگین نهادن بر
-
VAT
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مالیات بر ارزش افزوده، خمره، خمره رنگرزی، در خمره نهادن
-
exceeded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیش از حد، تجاوز کردن، متجاوز شدن از، تجاوز کردن از، متجاوز بودن، بالغ شدن بر، قدم فراتر نهادن، تخطی کردن از
-
exceeds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراتر از، تجاوز کردن، متجاوز شدن از، تجاوز کردن از، متجاوز بودن، بالغ شدن بر، قدم فراتر نهادن، تخطی کردن از
-
exceed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجاوز، تجاوز کردن، متجاوز شدن از، تجاوز کردن از، متجاوز بودن، بالغ شدن بر، قدم فراتر نهادن، تخطی کردن از
-
founding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاسیس، تاسیس کردن، بنیاد نهادن، ریختن، قالب کردن، ذوب کردن، قالب ریزی کردن، پایه زدن، ساختمان کردن، بر پا کردن، ساختن، تشکیل دادن