کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعزام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اعزام کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مرسل
-
اعزام شد
دیکشنری فارسی به عربی
اِبتعثَ
-
اعزام داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
ارسالية
-
اعزام شد به
دیکشنری فارسی به عربی
اِتَّجَهَ إلي
-
اعزام داشتن برای (مجازات و غیره)
دیکشنری فارسی به عربی
ارتکب
-
تخلیه اطلاعاتى (كسب اطلاعات از فرد اعزام شده به خارج به هنگام برگشت)
دیکشنری فارسی به عربی
استخلاص المعلومات
-
جستوجو در متن
-
dispark
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعزام
-
detaches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جدا می شود، جدا کردن، سوا کردن، اعزام کردن
-
detach
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جدا کردن، سوا کردن، اعزام کردن
-
deputing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعزام، ضامن
-
dispatch rider
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعزام سوار
-
dispatch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعزام، ارسال، مخابره، گسیل، پیغام، توزیع امکانات، انجام سریع، شتاب، فرستا دن، اعزام کردن، گسیل داشتن، گسیل کردن، اعزام داشتن، روانه کردن، مخابره کردن، کشتن
-
dispatches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعزام، ارسال، مخابره، گسیل، پیغام، توزیع امکانات، انجام سریع، شتاب، فرستا دن، اعزام کردن، گسیل داشتن، گسیل کردن، اعزام داشتن، روانه کردن، مخابره کردن، کشتن
-
dispatching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعزام، توزیع امکانات