کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشغال روی هم ریخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
debris
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باقیمانده، باقی مانده، خرده، اوار، اثار مخروبه، اشغال روی هم ریخته
-
ribbon-leaved water plantain
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوهنوردی که روی آن ریخته شده است
-
huddled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشغول خوردن، روی هم ریختن، روی هم انباشتن، ازدحام کردن
-
doused
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریخته گری، روی چیزی آب ریختن، میل زدن، گمانه زدن، خیس کردن، در اب یا چیز دیگری فرو بردن
-
روی هم ریختن
دیکشنری فارسی به عربی
تلملم
-
روی هم انباشتن
دیکشنری فارسی به عربی
تلملم
-
huddle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هجوم آوردن، ازدحام، اجتماع افراد یک تیم، درهم ریختگی، کنفرانس مخفیانه، روی هم ریختن، روی هم انباشتن، ازدحام کردن
-
huddles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هودل، ازدحام، اجتماع افراد یک تیم، درهم ریختگی، کنفرانس مخفیانه، روی هم ریختن، روی هم انباشتن، ازدحام کردن
-
in toto
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور کلی، تماما، کاملا، با هم، روی هم رفته
-
overprint
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرینت کردن، روی هم چاپ کردن
-
by and large
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روی هم رفته، کلا
-
jugate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جگوات، روی هم قرار گرفته، جفت
-
all told
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همه گفتند، روی هم رفته
-
روی هم رفته
دیکشنری فارسی به عربی
بشکل عام ، إِجْمالي
-
imbricating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جاذب، پولک پولک کردن، مثل فلس ماهی روی همچیدن، نیمه نیمه روی هم گذاشتن