کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اد
دیکشنری عربی به فارسی
مراسمي را بجا اوردن , اداره کردن , بعنوان داور مسابقات را اداره کردن , انجام دادن , کردن , بجا اوردن , اجرا کردن , بازي کردن , نمايش دادن , ايفاکردن
-
جستوجو در متن
-
مراسمی را بجا اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
اد
-
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اد
-
ایفاکردن
دیکشنری فارسی به عربی
اد
-
EdD
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اد دی
-
بجا اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
اد , بقعة
-
بازی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اد , رياضة , فعل , لعبة , مسرحية
-
کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اد , استراحة , حفلة , فحم , له , مفصل , يعمل
-
اجرا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اد , ادر , انطبق , مارس , نفذ ، أداءُ
-
انجام دادن
دیکشنری فارسی به عربی
اد , ادات , ادر , انجز , دفع , فحم , يعمل ، أجراءٌ ، أداءُ
-
نمایش دادن
دیکشنری فارسی به عربی
اد , تعرض , شرع , عرض , فعل , مثل , معروض , نفذ ، إراءَة
-
اداره کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اد , ادر , استخدم , اشتغل , رجل , رييس , عالج , عنوان , عيش , قاعدة , قيادة , مرة , معتدل , نفذ