کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گُوِه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گُوِه
لهجه و گویش تهرانی
چوب مثلثی که در نجاری لای کار میگذارند
-
واژههای مشابه
-
گوه
لهجه و گویش تهرانی
نجاست
-
گوه سِلام
لهجه و گویش گنابادی
gohselam در گویش گنابادی یعنی درآمدن زایده در پلک بالای چشم ناشی از آلودگی را گویند و اعتقاد داشتند برای خوب شدن آن باید بر مدفوع انسان سلام گفت ، پلکآماس ، بلفاریت ، Blepharitis
-
گوه بنگی
لهجه و گویش تهرانی
زرد رنگ
-
گوه دماغ
لهجه و گویش تهرانی
بد اخلاق
-
گوه دونی
لهجه و گویش تهرانی
جای نامناسب
-
گوه خوری کردن
لهجه و گویش تهرانی
غلط زیادی!
-
گوه خوری،()زیادی،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
خارج از حد خود حرف زدن
-
واژههای همآوا
-
گوه
لهجه و گویش تهرانی
نجاست
-
جستوجو در متن
-
گووَه
لهجه و گویش بختیاری
gowva 1. گاوه، گُوَه، تکه چوبى که یک سر آن را از دو پهلو تراشند تا پهن و نازک شود و آن را در شکاف چوبهاى دیگر گذارند و با ضربه زدن آنها را دو نیم کنند؛ 2. بخشى از گاوآهن. (تصویر) دار.