کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کند زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کُنْدَ
لهجه و گویش گنابادی
konda در گویش گنابادی به معنی چوب و هیزم میباشد.
-
کُند(ه)،کند و زنجیر
لهجه و گویش تهرانی
گوی فلزی که به پای زندانی ها می بستند
-
کُند زبون
لهجه و گویش تهرانی
گُنگ
-
توپ داغشون نمیکند
لهجه و گویش تهرانی
خیلی ثروتمند است
-
کَند و کو
لهجه و گویش تهرانی
کاوش
-
بچه ای که گریه می کند، گرسنه اش است.
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: vača ke abrombe, vaššeš-a. طاری: vačayi go arbumba, va:šeš-a. طامه ای: vačayi ke beromba akere, vaššaš-e. طرقی: vačayi ke arbomba, vaššaš-a. کشه ای: vačča ke arbomba, vaššaš-a. نطنزی: vačča ke boromba akera, vaššaš-a.
-
ازبس غذا خورده است، دیگر نمیتواند از جایش حرکت کند.
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: veski qazâ-š bexarde, yâš-de tekun neši xa. طاری: vaski-š bexârda, ebi takkun naša xâ. طامه ای: vaski qozâ-y boxârde, bešârnayye yây-de beland ebu. طرقی: veski qözâ-š bexârda, ebi teqeš navâna yâš-de tekun bexera. کشه ای: veske-š qezâ bexârd...
-
باید به حرف بزرگترها گوش کرد (/ گوش کنی/ گوش کنیم/ آدم گوش کند).
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: agi be harf-e gordtarâ âdem guš kere. طاری: afdâ qâya-ye gordtarhâ göš vâkrim. طامه ای: peɹe be harf-e gordtarâ guš kere. طرقی: apeɂa qâya gordtarhâ göš kere. کشه ای: ape be harf-e gordtarâ giš ke. نطنزی: piya be harf-e gordtarâ guš kard.
-
جستوجو در متن
-
ملغ زدن
لهجه و گویش تهرانی
معلق زدن،پشتک زدن
-
زَرو زدن
لهجه و گویش بختیاری
zarv zadan ضرب زدن، تنبک زدن.
-
سُقُلمه زدن
لهجه و گویش بختیاری
soqolma zadan سقلمه زدن، با مشت به بدن کسى زدن.
-
سیلى زدن
لهجه و گویش بختیاری
sili zadan سیلى زدن، کشیده زدن.
-
بلگ زدن
لهجه و گویش تهرانی
رو دست زدن،بلوف زدن
-
چِش زدن
لهجه و گویش تهرانی
نظر زدن ،چشم زخم زدن