کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کله کله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کلهدار
لهجه و گویش تهرانی
با فکر.
-
کلهگی
لهجه و گویش تهرانی
سرانداز، فرش اندازه میانه،قسمت انتهایی
-
سر کلَّه دُم اووسارى
لهجه و گویش بختیاری
sar kalla dom owsâri افسار پشمى بدون دهنه اسب و بند آن (ازوسایل ضرورى در جهاز عروس).
-
کَله،()سحر،()کوه
لهجه و گویش تهرانی
قله،سر ،نوک
-
کَله سر، فرق سر
لهجه و گویش تهرانی
بالای سر.
-
قَله،کُله،قله مرغی،قُلی
لهجه و گویش تهرانی
لانه مرغ
-
جستوجو در متن
-
تاغ
لهجه و گویش تهرانی
کله سَحَر
-
سر به طاق،()زدن
لهجه و گویش تهرانی
کله کردن
-
سرملاغ،سرمراغ
لهجه و گویش تهرانی
کله معلق
-
سمبلاغ زدن،سمبلاق
لهجه و گویش تهرانی
کله مَلاغ
-
کَلنجار،()رفتن
لهجه و گویش تهرانی
سرو کله،درگیری
-
آجر(اندازه ها)
لهجه و گویش تهرانی
کله ،نیمه،نیماله،چارک
-
بامب،بامبچه،دوبامبه
لهجه و گویش تهرانی
مشتی که از بالا به کله بزنند،توسری
-
تلنگ در رفتن
لهجه و گویش تهرانی
باد دادن،کله پا شدن
-
وَبِجیْدَ
لهجه و گویش گنابادی
wabejida در گویش گنابادی یعنی سوخت ، سوخته ، آتش گرفتن پوست ، به سوختن مو های بدن انسان یا موهای کله گوسفند برای پخت کله پاچه وَبِجیدَن گویند.