کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشمه در ماهی روان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لب چشمه
لهجه و گویش تهرانی
کنار چشمه
-
چشمه سیاه
لهجه و گویش تهرانی
چشمه ای که آب آن تیره باشد
-
چل چشمه
لهجه و گویش تهرانی
چشمه بزرگ پر آب
-
چشمه پیاده کردن
لهجه و گویش تهرانی
نمایش دادن
-
جستوجو در متن
-
رِونْدُوْک
لهجه و گویش گنابادی
rewendouwk در گویش گنابادی یعنی روان ، متحرک ، در حرکت ، آسان ، آسوده ، تند و سریع
-
وازوو
لهجه و گویش بختیاری
vâzow مقدار آبى که در جوى روان است و ارتباطش با سرچشمه قطع شده است.
-
اُزُنْ بُرُنْ
لهجه و گویش گنابادی
ozonboron در گویش گنابادی یعنی دراز و نوک تیز ، اوزون برون : به معنی ماهی خاویار هم میباشد
-
واز
لهجه و گویش بختیاری
vâz 1. آبى که در جوى روان است و از سرچشمه قطع شده؛ 2. پرش، پریدن.
-
جاری
لهجه و گویش گنابادی
jari در گویش گنابادی یعنی زن برادر شوهر ، هر یک از زن برادرها نسبت به زن برادر دیگر جاری دیگری محسوب میگردد ، روان ، در حرکت ، متغییر
-
تَوَ
لهجه و گویش گنابادی
tawa در گویش گنابادی یعنی ظرف سرخ کن ، ماهی تابه ، ظرف مسی که برای تف دادن غذا یا پختن غذا با روغن استفاده میشود.
-
اَنْدوْد
لهجه و گویش گنابادی
andwd در گویش گنابادی یعنی ماهی ای که با دود و نمک خشک کنند ، دود گوگرد دادن به انگور برای زودتر تبدیل شدن به کشمشش و ممیز