کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیوسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ابرو پیوسته
لهجه و گویش تهرانی
دو ابرو به هم متصل
-
جستوجو در متن
-
یک بند
لهجه و گویش تهرانی
پیوسته
-
یه تیغ
لهجه و گویش تهرانی
پیوسته
-
یه بند
لهجه و گویش تهرانی
یک بند،پیوسته
-
ابرو کمانی،ابرو کمون
لهجه و گویش تهرانی
ابرو نازک و پیوسته
-
چاشنَه خوردَه
لهجه و گویش بختیاری
čâšna xorda چاشتخوار، کسى که خوراکى لذیذىخورده و پیوسته در آرزوى تکرار آنباشد.
-
چاشیدَن
لهجه و گویش بختیاری
čâšidan چاشتهخور شدن، پیوسته به چیزى چشمداشتن و در هر فرصتى بخشى از آن راربودن.
-
سیرسیرک
لهجه و گویش بختیاری
sir-sirak سیرسیرک، نام حشرهاى بالدار وسبزرنگ با صداى پیوسته و یکنواخت.
-
اَویْزوْ
لهجه و گویش گنابادی
awizw در گویش گنابادی یعنی به هم وابسته ، به هم پیوسته ، عشق و وابستگی ، آویزان ، امید در طلب نیاز و کمک از کسی داشتن
-
مَد کَشیدن
لهجه و گویش بختیاری
mad kašidan 1. مَد کشیدن، صداى یکنواخت و ممتدِ ساز کسى که کنار سُرنازن اصلى ایستاده است و پیوسته در ساز خود مىدمد؛ 2. (کنایى) تأیید کردن کورکورانه سخن دیگران.
-
قلویربَن
لهجه و گویش بختیاری
qalvir-ban غربالباف، غربالبند. طرز بافت و ساخت:زنان کولى دورهگرد، زوائد اطراف پوست دباغى شده گوسفند را که بدون سوراخ و زدگى باشد، مىبُرند تا بیضى یا گرد شود؛ سپس از لبه پوست با ابزار کوچک بسیار تیزى شبیه عصا، نوار باریکى به پهناى 2 تا 3 میلىمتر بهصور...