کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وابسته به دید چشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خوار برادری
لهجه و گویش تهرانی
خواهر برادری: به چشم خار برادری=با دید شرعی و غیر حیز
-
سو
لهجه و گویش گنابادی
sw در گویش گنابادی یعنی بینایی چشم ها ، دید داشتن ، جهت ، سمت
-
سو
لهجه و گویش بختیاری
su 1. روشنى، نور؛ 2. دید چشم. tiâ-m su nâra>:چشمم خوب نمىبیند؛be su-i čera qasam:به نور این چراغقسم> .
-
مِسْتاْر
لهجه و گویش گنابادی
mestar در گویش گنابادی یعنی عاشق ، چشم کور و چشم بسته به خواسته دل
-
زابراه
لهجه و گویش تهرانی
معطل (سو به راه)، چشم به راه
-
تیَه اُفتادَن
لهجه و گویش بختیاری
tia oftâdan دیدن، به چشم آمدن.
-
علیس
لهجه و گویش گنابادی
alis این یک واژه تعجبی است و وقتی یک کاری به نظر فرد عجیب و خارق العاده میرسد استفاده میشود.این واژه بار تعجبی بسیار بالایی دارد.این واژه را وقتی میخواهند کسی را چشم بزنند هم استفاده میشود.وقتی برای چشم زدن به کار میرود توام با یک حسد ورزی درونی است....
-
بِه چَش کردن
لهجه و گویش گنابادی
be chash kerdan این واژه در گویش گنابادی با تلفظ (bechash)به معنای چشم زخم زدن ، شوری چشم ، بدشگونی و شومی نگاه به کار میرود. مردم گناباد از گذشته های دور اعتقاد تامه ای به شومی نگاه از روی بدخواهی داشته اند و معتقد بوده اند که برخی افراد با نگاه خاص...
-
مِجُوک زد
لهجه و گویش گنابادی
mojok zeda مژه برهم زدن ، کنایه از چشم بر هم نزدن و در این صورت هنگامی به کار میرود که کسی در جمع میخواد توجه دیگری یا دیگران را به یک مطلب ، یک فیلم ، یک خبر و....جلب نماید.
-
اسفنج
لهجه و گویش گنابادی
esfanj در گویش گنابادی یعنی اسپند ، دانه های خار های بیابانی که به جهت دوری از چشم زخم و یا برای دعا خوانی و سحر در آتش میاندازند تا بسوزد و بلایا را از زندگی انسان دور کند ، سِبَنْج
-
سِبَنْج
لهجه و گویش گنابادی
sebanj در گویش گنابادی یعنی اسپند ، دانه های خار های بیابانی که به جهت دوری از چشم زخم و یا برای دعا خوانی و سحر در آتش میاندازند تا بسوزد و بلایا را از زندگی انسان دور کند ، اسفنج
-
هرکه مرا دید، به من سلام کرد.
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: harki men-eš bedi, be men-eš selâm ka. طاری: harki mun-eš bedi, selâm-eš bekardun. طامه ای: harki mun-e bodi, salâm-e ke. طرقی: harki mon-eš bedi, sölâm-eš dikardo. کشه ای: harki mu-š bedi, salâm-eš ka. نطنزی: harki mon-eš badi, selâm-eš bak...