کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نماءات (حیوان و درخت) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زِبوْبِسْتَ
لهجه و گویش گنابادی
zebwbesta در گویش گنابادی یعنی حیوان ، زبان بسته ، حیوانی اهلی که آزاری ندارد ، حیوان بدون آزار و اذیت
-
سَقَت آویدن
لهجه و گویش بختیاری
saqat âvidan سقط شدن، مردن حیوان حرامگوشتمانند سگ، اسب و خر (کلمه سقط براى حیوان حلال گوشت بهکار نمىرود).
-
وَگِرِفْتَ
لهجه و گویش گنابادی
wagrefta در گویش گنابادی یعنی بچه حیوان یا انسان را از شیر خوردن گرفتن ، توقف شیر دادن و تغییر غذای کودک یا حیوان را گویند ، قطع کردن چیزی یا کاری که حالت استمرار داشته
-
باد صَرَصر
لهجه و گویش تهرانی
باد تند و سخت، کنایه از آدم یا حیوان چابک و سریع
-
نوچ
لهجه و گویش تهرانی
جوانه تازه درخت و گیاه
-
شاهرخ
لهجه و گویش تهرانی
شاخه اصلی و پربار درخت
-
وُر چَریدن
لهجه و گویش بختیاری
vor-čaridan ایستادن چارپا بر روى دو پا و دستها را به درخت یا دیوار تکیه دادن، از درخت بالا رفتن گربه.
-
چِرْشُوْ
لهجه و گویش گنابادی
chershouw در گویش گنابادی یعنی شال بزرگ ، پارچه بزرگی که برای تکاندن درخت توت یا درخت میوه در زیر درخت نگه داشته میشود تا با تکاندن درخت میوه درون آن بریزد و جمع شود.چرشو را چهار نفر از چهار طرف باید بگیرند.
-
بِخْ جُش
لهجه و گویش گنابادی
bekhjosh در گویش گنابادی درآمدن و رشد ساقه های جدید از کنار درخت را گویند که میتوان با جدا کردن و کاشتن آنها درخت جدیدی را بوجود آورد.
-
پادَرَختى
لهجه و گویش بختیاری
pâ-daraxti پادرختى:میوههایى که به سبب وزش باد، کم قوه بودن زمین و درخت، نوک زدن پرندگان و یا بیش از حد رسیدن میوه پاىِ درخت ریخته باشد.
-
رُوْویْدَ
لهجه و گویش گنابادی
rouwwida در گویش گنابادی یعنی جمع کردن ، جارو زدن ، روفتن ، رشد کردن گیاهان یا بزرگ شدن انسان و حیوان ، روییدن
-
جفت زدن
لهجه و گویش تهرانی
جفتک زدن ،لگد با دو پای عقب/حیوان نر و ماده را با هم جفت کردن
-
چَپر، کَپَر
لهجه و گویش تهرانی
حصار علفی و درخت، کلبه چوبی
-
داغ
لهجه و گویش گنابادی
dagh در گویش گنابادی یعنی ننگ ، زدن علامت بردگی یا مالکیت بر بدن انسان یا حیوان ، غصه در مرگ عزیزان داشتن ، عذاب و شکنجه ، دل شکستگی و درد فراق ، گرم کردن ، حرارت دادن
-
بِلِزْگ
لهجه و گویش بختیاری
belezg 1. شعله باریک آتش؛ 2. شاخه خشک و بدون انشعاب درخت.