کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منطقۀ آتش به اختیار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
منطقة شنی
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: šenmâsayi طاری: kopšeni طامه ای: šenzâr طرقی: šenǰâr کشه ای: --------- نطنزی: kevir
-
جستوجو در متن
-
بِغِلْ بُوْ
لهجه و گویش گنابادی
beghelbow در گویش گنابادی یعنی آشنا ، رام ، تحت اختیار ، در کف دست بودن ، تسلیم به اختیار دوستی یا آشنایی یا عشق ، معشوقه
-
خِرْپُلَک
لهجه و گویش گنابادی
kherpolak در گویش گنابادی یعنی شاد بودن و اختیار از کف دادن ، شادی از موفقیتی که به غرور بیش از حد می انجامد.
-
آتش بیار (معرکه)
لهجه و گویش تهرانی
کسی که به ماجرایی دامن میزند
-
اَلو،() گرفتن،() کشیدن،() زدن
لهجه و گویش تهرانی
شعله و زبانه آتش،آتش:الو به جونت بگیره.
-
قیصریه،قیطریه
لهجه و گویش تهرانی
بازار بزرگ،سرای بزرگ:بخاطر دستمال ()را به آتش کشیدن.
-
آتش افروز
لهجه و گویش تهرانی
شعبده باز ایام عید که مواد آتشزا به مشعل فوت میکند و یا روی سرش خمیر گذاشته و روی آن آتش روشن میکند:آتش افروزه سالی یک روزه!
-
وِجّ
لهجه و گویش بختیاری
vejj اختیار، اراده (فقط براى بدن و اعضاى آن کاربرد دارد) dassom be vejjom nid>:دستم به اختیارم نیست، دستم به ارادهام حرکت نمىکند> .
-
کولَه رفتن
لهجه و گویش بختیاری
kula raftan خمیرى که به تنور نچسبد و تمام یا قسمتى از آن در آتش تنور بیفتد.
-
شیوُنَّن
لهجه و گویش بختیاری
šivonnan به هم زدن، زیر و رو کردن.
-
بعض
لهجه و گویش تهرانی
به از،بهتر :( الوالو بعض پلو=زمستان آتش و گرمی از پلو بهتر است. سگش بعض خودشه)،بعض شما نباشد=به از شما نباشد
-
قِلِیْف
لهجه و گویش گنابادی
gheleyf در گویش گنابادی یعنی دیگ (دیگ بزرگی که برای پخت غذا روی آتش استفاده میشده و رنگش به همین خاطر سیاه میشده است)
-
وَبِجیْدَ
لهجه و گویش گنابادی
wabejida در گویش گنابادی یعنی سوخت ، سوخته ، آتش گرفتن پوست ، به سوختن مو های بدن انسان یا موهای کله گوسفند برای پخت کله پاچه وَبِجیدَن گویند.
-
اَتِشْ کَشْ
لهجه و گویش گنابادی
ateshkash در گویش گنابادی یعنی خاک انداز ، خاکروبه ، وسیله ای که در زمان باستان برای انتقال آتش از محلی به محل دیگر از آن سود میجستند.