کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معطل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
معطل شدن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ma:tel bebiyan طاری: ma:tel beboy(mun) طامه ای: ma:tel boboɂan طرقی: ma:tel beboymun کشه ای: ma:tel beboymun نطنزی: ma:tel baboyan
-
ول معطل
لهجه و گویش تهرانی
سرگردان ،علاف
-
واژههای همآوا
-
ماتَل
لهجه و گویش بختیاری
mâtal معطل، منتظر.
-
جستوجو در متن
-
لنگ بودن،لنگ زدن، لنگ ماندن، لنگیدن،لنگ گذاشتن ،لنگی(کار)
لهجه و گویش تهرانی
معطل/نیازمند بودن/معطل گذاشتن
-
سوبه راه،زابراه
لهجه و گویش تهرانی
معطل
-
منتر کردن /شدن
لهجه و گویش تهرانی
معطل یا سرگردان شدن
-
لَنگ
لهجه و گویش تهرانی
معطل،نیازمند
-
لَنگ کِردن
لهجه و گویش بختیاری
lang kerdan درنگ کردن، معطل کردن.
-
ماتَل
لهجه و گویش بختیاری
mâtal معطل، منتظر.
-
زابراه
لهجه و گویش تهرانی
معطل (سو به راه)، چشم به راه
-
کِچَوُل
لهجه و گویش گنابادی
kechouwl در گویش گنابادی به معنی الاف ، معطل ، مشغول و سرگرم ، امید واهی
-
گُرْپِیْج
لهجه و گویش گنابادی
gorpeyj در گویش گنابادی یعنی لفت دادن ، معطل کردن ، سرکار گذاشتن ، پیچاندن کسی یا انجام کاری