کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مربوط به انسان گریزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نا مربوط،حرف()
لهجه و گویش تهرانی
ناسزا
-
جستوجو در متن
-
تمام قد
لهجه و گویش تهرانی
به اندازه قد انسان
-
شِرتوپ
لهجه و گویش بختیاری
šertup صداى به زمین افتادن انسان یا جسمى سنگین.
-
پَت
لهجه و گویش گنابادی
pat در گویش گنابادی به موی بدن انسان گویند.موی روی سینه و شرمگاه
-
کُرمُشت
لهجه و گویش گنابادی
kormosht در گویش گنابادی یعنی به مقداری که در دست انسان جای میگیرد ، مقداری ، اندکی ، یک کمی
-
دود بُو
لهجه و گویش گنابادی
dod bouw در گویش گنابادی یعنی گرفتن بوی دود به انسان یا چیزی و بوی دود دادن
-
وَرْرِدَ
لهجه و گویش گنابادی
warreda در گویش گنابادی یعنی تعقیب کردن ، دنبال کردن انسان یا حیوانی به قصد گرفتن او
-
تَپ تَپو
لهجه و گویش بختیاری
tap-tapu بختک، کابوس، نوعى نارسایى قلبى و مغزى (در فرهنگ عامیانه نام موجودى است که در خواب به سراغ آدمى مىآید و جزءجزء بدنش را روى جزء به جزء بدن انسان مىاندازد. بهدلیل سنگینى وزن او انسان در حالت خواب قادر به هیچگونه حرکتى نیست. گویند اگر کسى بتواند...
-
مال
لهجه و گویش گنابادی
mal در گویش گنابادی به حیواناتی که جز پستانداران هستند و در مالکیت انسان میباشند اطلاق میگردد.در گویش گنابادی به زن زیبا هم مال گویند ، ماساژ بدن ، گوسفند ، شتر و....
-
جو
لهجه و گویش گنابادی
jouw در گویش گنابادی به معنای ای جان ، جان ، آفرین ، احسنت ، دل و قلب ،واژه ای است که برای ابراز در موقعیت شهوت انسان با دیدن زن یا دختر یا پسری خوشگل بکار میرود.
-
وَبِجیْدَ
لهجه و گویش گنابادی
wabejida در گویش گنابادی یعنی سوخت ، سوخته ، آتش گرفتن پوست ، به سوختن مو های بدن انسان یا موهای کله گوسفند برای پخت کله پاچه وَبِجیدَن گویند.
-
اُسْتاق
لهجه و گویش گنابادی
ostagh در گویش گنابادی انسان یا حیوانی که با توجه به حالات و سکناتش گمان میرود حامله است ولی پس از مدتی مشخص میگردد حامل نیست.
-
گبر
لهجه و گویش گنابادی
gabr گبر در گویش گنابادی به معنای انسان تنومند و قوی هیکل گفته میشود.گبر به زرتشتیان قدیم که پس از حمله اعراب مسلمان نشدند به طئنه اطلاق میگردید.حال آنکه گبر ها با زرتشتیان فرق داشته اند و زرتشتیان مردگانشان را خاک نمیکردند بلکه جسد آنها را در کوهستا...
-
کِشْلِ کِتُوْ
لهجه و گویش گنابادی
keshleketouw در گویش گنابادی یعنی رقصی که در آن انسان دور خودش بصورت تند میچرخد و در آخر وقتی از حرکت می ایستند کنترلش را از دست داده و به علت سرگیجه روی زمین میافتد و دنیا دور سرش میچرخد ، رقص سماع