کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرو که پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فرو غلتیدن
لهجه و گویش تهرانی
پایین افتادن
-
فرو بردن (غذا)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: feru hâdehi طاری: foru tây(mun) طامه ای: qurt dâɂan طرقی: föru tâymun کشه ای: foru tâymun نطنزی: qurt dâɂan
-
جستوجو در متن
-
اُوقُوچُّرُغ
لهجه و گویش گنابادی
ouwghochchorogh در گویش گنابادی یعنی سر کسی را زیر آب کردن و فرو بردن بطوری که نتواند تنفس کند و تکرار این عمل بمنظور اذیت کردن یا اعتراف گرفتن و شکنجه یا زورآزمایی
-
لِلِّک
لهجه و گویش بختیاری
lellek ششپا، نوعى انگل که از خون جانوران تغذیه مىکند. این جانور قرمزرنگ و از ساس کمى کوچکتر است. سر خود را در پوست حیوانات فرو مىکند و پاهاى خود را نیز به هم مىچسباند و از خون جانور تغذیه مىکند و همانجا مىماند. هنگامى که آن را جدا کنند از جاى سرش خون...