کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتیلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فتیله
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: pilta/ lönǰa طاری: fitila طامه ای: pilta طرقی: pülta کشه ای: pilta نطنزی: pilte
-
فتیله
لهجه و گویش تهرانی
پنبه لولهای آغشته به دارو جهت زخم.
-
فتیله اَنَک
لهجه و گویش تهرانی
چیز مچاله
-
فتیله پیچ
لهجه و گویش تهرانی
فن کشتی که دو پا را از مچ گرفته و میتابانند تا حریف روی زمین بیافتد.
-
فتیله کردن
لهجه و گویش تهرانی
لوله کردن
-
جستوجو در متن
-
پِلیتَه
لهجه و گویش بختیاری
pelita فتیله.
-
پیلیتَه
لهجه و گویش بختیاری
pilita فتیله.
-
لول
لهجه و گویش تهرانی
استوانه،فتیله شده ،لوله .
-
گُل
لهجه و گویش تهرانی
جرم سوخته سر فتیله
-
چراغ موشی
لهجه و گویش تهرانی
چراغ مخزنی فتیله دار،پیسوز
-
ورمالیدن،پاچه ورمالیده
لهجه و گویش تهرانی
فتیله کردن،بالا زدن پاچه شلوار و آستین،لوله کردن
-
چراغ موشی
لهجه و گویش گنابادی
cheraghmoshi در گویش گنابادی یعنی چراغی که با روغن یا نفت کار میکند ، چراغ فتیله ای
-
پی سوز، پیه سوز،
لهجه و گویش تهرانی
چراغ پیاله ای فتیله داربا روغن کرچک که دود میکند( ابزار مقنیها)