کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علوفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تُبره،توبره
لهجه و گویش تهرانی
کیسه علوفه
-
گُرِّنگال
لهجه و گویش بختیاری
gorrengâl نام نوعى علوفه شبیه به یونجه و شبدر.
-
تَر
لهجه و گویش بختیاری
tar 1. تر، تازه؛ 2. علوفه تر.
-
به تر بَسّن
لهجه و گویش بختیاری
be tar bassan 1. مدتى زیاد علوفه تازه به چارپایى دادن؛2. کسى را با ترکه تنبیه کردن.
-
زیرسار
لهجه و گویش بختیاری
zir-sâr نام یکى از دو طناب مخصوص حملگندم یا علوفه. sar-sâr .
-
سرسار
لهجه و گویش بختیاری
sar-sâr نام یکى از دو طناب مخصوص حملگندم و جو و علوفه zir-sâr .
-
بافَه
لهجه و گویش بختیاری
bâfa بافه (مقدار علوفه یا گندم چیده شدهاىکه نشود با یکدست برداشت).
-
سووزَه
لهجه و گویش بختیاری
sowza سبزه، علوفه خشکشده گیاهان خودروکه در بهار و تابستان براى خوراک دامچیده شود.
-
هر دو بقل
لهجه و گویش بختیاری
har-do-baqal مقدار علوفه یا جو و گندم چیده شده که در میان حلقه دستان جاى بگیرد.
-
بَرد بافَه کِردن
لهجه و گویش بختیاری
bard bâfa kerdan 1. سنگ چیدن روى علوفه (براىمحافظت در برابر باد)؛ 2. خواستگارىکردن و اذن دخترى را گرفتن.
-
سایِلون
لهجه و گویش بختیاری
sâyelun سایهبان (فضاى کوچک سرپوشیدهاى کهکشاورزان در صحرا با چند تیرک چوبىسازند و مقدارى شاخوبرگ و علوفه روىآن ریزند).