کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گایارى
لهجه و گویش بختیاری
gâyâri شخم زدن.
-
شیار کردن
لهجه و گویش تهرانی
شخم زدن
-
گوویار
لهجه و گویش بختیاری
gowyâr گاویار، کسى که با گاوآهن شخم زند.
-
کلوخ کوب
لهجه و گویش تهرانی
وسیله کوبیدن کلوخ پس از شخم
-
کُوْلیْدَ
لهجه و گویش گنابادی
kouwlida در گویش گنابادی یعنی شخم زدن
-
گوویارى
لهجه و گویش بختیاری
gowyâri گاویارى، شخم زدن زمین با گاوآهن.
-
نمَّه
لهجه و گویش بختیاری
namma نم کردن، آب دادن به زمین سخت پیش از شخم زدن.
-
کولوق کو
لهجه و گویش بختیاری
kuluq-ku کلوخکوب، چکش چوبى مخصوص کوبیدن کلوخ پس از شخم زدن زمین.
-
کیز
لهجه و گویش بختیاری
kiz شیارى که بر اثر شخم زدن با گاوآهن در زمین بهوجود آید (براى سهولت آب دادن، هر زمین را به چند تخته و هر تخته را به چند کیز تقسیم مىکنند).
-
دار
لهجه و گویش بختیاری
dâr 1. دار قالىبافى؛ 2. گاوآهن، خیش (ابزارى است که با آن زمین را شیار داده یا شخم کنند)؛ 3. چوبه دار؛ 4. درخت.
-
لِنگ / لنگایى
لهجه و گویش بختیاری
leng/lengâi 1. پا؛ 2. نیمى از زمینى که یک جفت گاو آن را شخم زند؛ 3. فرد از زوج.
-
لَپَّک
لهجه و گویش بختیاری
lappak قطعه آهن مثلثشکل و نوکتیزى به ابعاد 50×15 و قطر دو سانتىمتر که در گاوآهن بهکار مىرود و زمین را با آن شخم مىزنند. (تصویر) دار.
-
خر مِنجا
لهجه و گویش بختیاری
armenjâ خرمنجاى، جاى خرمن. زمین مسطحبزرگى را که نزدیک روستا باشد آب مىبندند و شخم مىزنند و ماله مىکشندو غلتک مىزنند تا صاف شود. محصولات مختلف را از صحرا آورده آنجا ریزند و بهتدریج آنها را مىکوبند ودانه را از کاه جدا مىکنند.