کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیر داءمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سِیْر
لهجه و گویش گنابادی
seyr در گویش گنابادی نگاه کردن ، نگریستن ، دیدن ، سفر و مسافرت ، سیر شدن ، سیر بودن ، تمام شدن گرسنگی ، اندازه کافی لذت بردن و استعمال به قدر لزوم
-
سیر شدن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: sir bebiyan طاری: ser vâboy(mun) طامه ای: ser boboɂan طرقی: ser vâboymun کشه ای: ser beboymun نطنزی: ser baboyan
-
پنج سیر
لهجه و گویش تهرانی
375گرم
-
سیر ترشی
لهجه و گویش تهرانی
ترشی سیر
-
شکم سیر
لهجه و گویش تهرانی
وعده غذای کامل
-
سَت و سیر
لهجه و گویش تهرانی
سیر
-
سِرسِره، سِرسِرک، سیر سیرک
لهجه و گویش تهرانی
حشرهای شبیه ملخ و سبز رنگ که در مرغزارها صدای یکنواختی میسازد.
-
یه شکم سیر
لهجه و گویش تهرانی
به قدر کافی :()کتک خورد
-
پیاز/سیر/نعنا داغ
لهجه و گویش تهرانی
داغ=سرخ شده
-
چشم ودل سیر
لهجه و گویش تهرانی
نظر بلند
-
سیر و پُر
لهجه و گویش تهرانی
حسابی خوردن
-
سِیر، سِل، سیل کردن،
لهجه و گویش تهرانی
سیاحت و تماشا
-
سیل /سی /سیر کردن
لهجه و گویش تهرانی
تماشا کردن،سیر کردن،سفر کردن
-
سیل، سی،سیر
لهجه و گویش تهرانی
تماشا،سفر
-
شکم ،یک ()،یک ()سیر
لهجه و گویش تهرانی
وعده غذا