کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
باج سبیل
لهجه و گویش تهرانی
حق سکوت،تلکه
-
کِشمات
لهجه و گویش بختیاری
kešmât سکوت مطلق.
-
لالمونی،()گرفتن
لهجه و گویش تهرانی
سکوت مصلحتآمیز،خفقان
-
قِزِل قُپ
لهجه و گویش بختیاری
qezel qop 1. سخن نگفتن، سکوت کردن hame qezelqop kerdane>:همه سکوت کردهاند> ؛ 2. نام نوعى بازى.
-
وَهَم بَند
لهجه و گویش گنابادی
waham band در گویش گنابادی یعنی خفه شو ، چیزی نگو ، سکوت کن ، دهانت را ببند.
-
لُوکُو
لهجه و گویش گنابادی
lowkouw در گویش گنابادی یعنی بالای قله کوه ، مثلا میگویند او کجاست و در پاسخ میگویند لوکُهِدی یعنی بالای کوه است، خموش ، سکوت
-
مُوْوجْ نِزِنی
لهجه و گویش گنابادی
mowch nezeni در گویش گنابادی یعنی حرف نزنی ، سکوت کن ، ساکت و بدون حرکت باشن ، اعتراض نکن
-
اَمبوه
لهجه و گویش گنابادی
amoh در گویش گنابادی صدایی که گاو از خودش درمیاورد را گویند. امبوه کردن یعنی چیزی گفتن ، بالاخره سکوت را شکستن