کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سُرِش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گور مرگش
لهجه و گویش تهرانی
خیر سرش!
-
سر کسی شدن
لهجه و گویش تهرانی
فهمیدن،هیچی سرش نمی شه
-
پَختولی،کله پَختولی
لهجه و گویش تهرانی
کسی که پشت سرش صاف است
-
عصا قورت داده
لهجه و گویش تهرانی
کسی که موقع راه رفتن سرش را بالا میگیرد
-
نجس و پاکی
لهجه و گویش تهرانی
اصول اولیه دین:()سرش نمی شه
-
دردمیر آویدَن
لهجه و گویش بختیاری
dard-mir âvidan دامى که به بیمارى دچار شود و بمیرد یاپیش از مردن سرش را ببرند.
-
بادپِیْچ
لهجه و گویش گنابادی
badpeych در گویش گنابادی یعنی تاب ، نوسان و حرکت روی طنابی که دو سرش به جایی بسته شده و با زمین فاصله دارد.
-
کُدُفک
لهجه و گویش گنابادی
kodofk در گویش گنابادی یعنی بزرگ ، بیش از اندازه معمول و متعادل ، خارج از عرف چیزی مثلا کله کدفک یعنی کسی که سرش خیلی نسبت به جثه اش بزرگ است.
-
آتش افروز
لهجه و گویش تهرانی
شعبده باز ایام عید که مواد آتشزا به مشعل فوت میکند و یا روی سرش خمیر گذاشته و روی آن آتش روشن میکند:آتش افروزه سالی یک روزه!
-
کِشْلِ کِتُوْ
لهجه و گویش گنابادی
keshleketouw در گویش گنابادی یعنی رقصی که در آن انسان دور خودش بصورت تند میچرخد و در آخر وقتی از حرکت می ایستند کنترلش را از دست داده و به علت سرگیجه روی زمین میافتد و دنیا دور سرش میچرخد ، رقص سماع
-
تاق
لهجه و گویش بختیاری
tâq 1. سقف.tâq-e xuna tokka ekona>:سقفِ خانهچکه مىکند>؛ 2. باز.dar-e bel tâq>:در را باز بگذار> ؛ 3. بدون پوشش. sar-ese bel tâq araq kerda> سرش را باز بگذار عرق کرده> .
-
لِلِّک
لهجه و گویش بختیاری
lellek ششپا، نوعى انگل که از خون جانوران تغذیه مىکند. این جانور قرمزرنگ و از ساس کمى کوچکتر است. سر خود را در پوست حیوانات فرو مىکند و پاهاى خود را نیز به هم مىچسباند و از خون جانور تغذیه مىکند و همانجا مىماند. هنگامى که آن را جدا کنند از جاى سرش خون...