کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوخت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: besot طاری: besot طامه ای: bosot طرقی: besot کشه ای: besot نطنزی: basot / bašsot
-
واژههای مشابه
-
سوخت دان
لهجه و گویش تهرانی
انبار سوخت نانوائی
-
سوخت وسوز
لهجه و گویش تهرانی
از بین رفتن، دیر و زود داره سوخت و سوز نداره
-
جستوجو در متن
-
یار تو دلش
لهجه و گویش تهرانی
اگر در بازی سوخت یکبار دیگر حق بازی دارد
-
پهن پا زدن
لهجه و گویش تهرانی
پهن را برای تبدیل به سوخت زمستان هم زدن
-
پِهِن پازن
لهجه و گویش تهرانی
کسی که پهن را برای تبدیل به سوخت زمستان هم میزند
-
سِرَّه
لهجه و گویش بختیاری
serra پشگل فشرده و خشک شده گوسفند کهبهعنوان سوخت یا کود استفاده شود.
-
هیمَه
لهجه و گویش بختیاری
hima فضولات خشکشده دام که بهعنوان سوخت مصرف شود.
-
آزیلَه وُرچین
لهجه و گویش بختیاری
âzeyla vorĉin سرگین گاو جمع کن (کسى که سرگینخشک شده گاو را براى سوخت از صحراجمعآورى کند). نیز vorčidan .
-
سُخت
لهجه و گویش بختیاری
soxt سوخت، مواد سوختنى مثل چوب و هیزمemsâl soxt narim>:امسال چیزى براىسوختن نداریم> .
-
پایَه
لهجه و گویش بختیاری
pâya تپاله (سرگین چهارپایان را در قالبهاى بیضىشکل پهن خشک کنند و بهعنوان سوخت در زمستان به مصرف رسانند).
-
کوله
لهجه و گویش بختیاری
kula 1. سوختن نان یا هر چیز دیگرى بر اثر آتش dass-e bačam kula âvid>:دست فرزندم سوخت> ؛ 2. حرامزاده.
-
وَبِجیْدَ
لهجه و گویش گنابادی
wabejida در گویش گنابادی یعنی سوخت ، سوخته ، آتش گرفتن پوست ، به سوختن مو های بدن انسان یا موهای کله گوسفند برای پخت کله پاچه وَبِجیدَن گویند.