کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفیدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گیس سفیدی کردن
لهجه و گویش تهرانی
وساطت توسط پیر زن عاقل
-
جستوجو در متن
-
برفی شدن
لهجه و گویش تهرانی
هنگامی که سفیدی برف چشم را بزند .
-
سرما ریزه
لهجه و گویش تهرانی
تگرگ ریز و سفیدی که پیش از برف میبارد،برفک
-
قُنداق، قُنداقه، قُماط،
لهجه و گویش تهرانی
پارچه سفیدی که دور پای نوزاد میپیچند
-
پیْه
لهجه و گویش گنابادی
pih در گویش گنابادی به سفیدی های محاط بر دانه های انار هم پیه گویند ، چربی بدن یا گوشت
-
باباغوری،باباقوری
لهجه و گویش تهرانی
نوعی سنگ قیمتی سیاه و سفید/کوری که سیاهی و سفیدی چشمش بهم آمیخته
-
رُشُور
لهجه و گویش گنابادی
roshouwr روشور ، روشویه ، و آن ماده ای است که در گناباد از ترکیب مغز گوسفند و پوکَهْ (گرد سفیدی است که از نوعی سنگ معدنی پس از پخته شدن بدست می آید)مخلوط میکنند و از حاصل بدست آمده در حمام برای شستن خود همراه با کیسه استفاده میکنند.