کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرگردان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سفیل و سر گردون
لهجه و گویش تهرانی
سرگردان
-
مث عقرب تَف کرده
لهجه و گویش تهرانی
سرگردان
-
سَفیل
لهجه و گویش تهرانی
سرگردان، سلندر،
-
منتر کردن /شدن
لهجه و گویش تهرانی
معطل یا سرگردان شدن
-
مث خرِ وامونده
لهجه و گویش تهرانی
کسی که در کارش سرگردان است
-
ول معطل
لهجه و گویش تهرانی
سرگردان ،علاف
-
سَلَندَر
لهجه و گویش تهرانی
علاف و حیران، متحیر و سرگردان
-
والاخون، آلا خون
لهجه و گویش تهرانی
سرگردان ،بلا تکلیف
-
وِیلون
لهجه و گویش بختیاری
veylun ویلان، سرگردان، آواره.
-
سیلان ، ویلان و سیلان،
لهجه و گویش تهرانی
تماشا کنان،سرگردان
-
کلپتره
لهجه و گویش تهرانی
کلافه، سرگردان،حرف بی معنا
-
مرده امانتی
لهجه و گویش تهرانی
سرگردان ،بلا تکلیف، مرده امانت گذاشته برای پوسیدن و حمل به اماکن مقدس
-
تون بتون،تون بتون شده
لهجه و گویش تهرانی
آواره و سرگردان، عبارتی نفرینآمیز(تون حمام زمستان جای بیخانمانها بوده)