کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سختنور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نور
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nur / rušnâyi طاری: nür طامه ای: nur طرقی: nür کشه ای: nir نطنزی: nur
-
سخت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: saxt طاری: saxt طامه ای: saxt طرقی: saxt کشه ای: saxt نطنزی: saxt
-
سُخت
لهجه و گویش بختیاری
soxt سوخت، مواد سوختنى مثل چوب و هیزمemsâl soxt narim>:امسال چیزى براىسوختن نداریم> .
-
سَخت
لهجه و گویش بختیاری
saxt 1. دشوار؛ 2. غلیظ i du xeyli saxta>:این دوغ خیلى غلیظ است> .
-
تاباندن نور
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nur xusi طاری: tâvnây(mun) طامه ای: tâvnâɂan طرقی: nür xosmun کشه ای: nur xosmun نطنزی: nur xossan
-
بی نور
لهجه و گویش تهرانی
ناخلف، بی عرضه، بی رمق
-
بی نور
لهجه و گویش تهرانی
بیحال،ناخلف،بی عرضه
-
نور چشمی
لهجه و گویش تهرانی
عزیز کرده
-
نور دیده
لهجه و گویش تهرانی
عزیز کرده
-
سخت دل
لهجه و گویش تهرانی
شقی
-
جون سخت
لهجه و گویش تهرانی
مقاوم، دنده پهن ،پوست کلفت
-
دراز بی نور
لهجه و گویش تهرانی
قدبلند بی حال
-
سفت و سخت
لهجه و گویش تهرانی
سخت
-
بی بی حور و بی بی نور
لهجه و گویش تهرانی
دو زن مقدس که برای آنها سفره نذر می کنند