کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سایه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: sâya طاری: sâya طامه ای: sâya طرقی: sâya کشه ای: sâya نطنزی: sâya
-
واژههای مشابه
-
سایه سر
لهجه و گویش تهرانی
حامی /ساباط
-
میخ سایه
لهجه و گویش تهرانی
میخ باریک و نوک تیز
-
خیال بازی،خیال ،سایه بازی
لهجه و گویش تهرانی
نمایش عروسکی با سایه عروسک
-
جستوجو در متن
-
نِسَرْ
لهجه و گویش گنابادی
nesar در گویش گنابادی یعنی سایه ، سایه بان ، جایی که سایه دارد.
-
نِسا(ر)،نسر
لهجه و گویش تهرانی
سایه سار ،سرد و سایه
-
سا خَس
لهجه و گویش بختیاری
sâ xas سایه کامل.
-
نسا
لهجه و گویش تهرانی
سمت جنوب،سایه سار.
-
کرکره،پرده کرکره
لهجه و گویش تهرانی
پرده سایه روشن
-
سَیِدُوْ
لهجه و گویش گنابادی
sayedouw در گویش گنابادی یعنی سایه بان
-
سا
لهجه و گویش بختیاری
sâ 1. سایه؛ 2. آسمان بىابر.
-
سبات،سابات
لهجه و گویش تهرانی
سایه بان،نیم طاق، لب بام،ساباط
-
پِخْمَ
لهجه و گویش گنابادی
pekhma در گویش گنابادی یعنی ترسو ، کنایه از کسی که از سایه خودش هم میترسد و پِخْ کنند ممکن است غش کند.