کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساعت عقرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عقرب
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: aqrab طاری: aqrab طامه ای: aqrab طرقی: aqrab کشه ای: aqrab نطنزی: aqreb
-
واژههای مشابه
-
عقرب جراره
لهجه و گویش تهرانی
عقرب خطرناک،عقربی در جهنم
-
مث عقرب تَف کرده
لهجه و گویش تهرانی
سرگردان
-
جستوجو در متن
-
کِوِزْدُکْ
لهجه و گویش گنابادی
kewazdok در گویش گنابادی یعنی کژدم ، عقرب
-
سبیل دم عقربی
لهجه و گویش تهرانی
دارای دوسیبیل کلفت تابیده مانند دم عقرب
-
دُم به کُول
لهجه و گویش بختیاری
dom-be-kul 1. (لفظى) دم به پشت؛ 2. عقرب، کژدم.
-
گَشتن
لهجه و گویش بختیاری
gaštan 1. گزیدن (مار)، نیش زدن (عقرب، زنبور) mâr gašt-es>:مار او را گزید> ؛ 2. گشتن، گردیدن.
-
بُزِ گَد
لهجه و گویش بختیاری
boz-e gad بزِ بىشاخ. (مردم لرستان گوشت این بز رانمىخورند و براى آن داستانى نقلمىکنند:در لرستان زیارتگاهى است کهمتولى آن بزى گد داشت و مردم شیرشرا متبرک مىدانستند. گفته مىشود مردىآن بز را دزدید و گوشت آن را خورد و پس از آن عقرب او را گزید و مرد.)