کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریسهدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ریسه
لهجه و گویش تهرانی
واحد شمارش: یک ریسه خلخال (پابند )/پشت سرهم،در یک ردیف
-
دل ریسه
لهجه و گویش تهرانی
دلپیچه
-
ریسه چراغ
لهجه و گویش تهرانی
لامپهای چراغانی
-
ریسه رفتن
لهجه و گویش تهرانی
غش و ضعف از خنده یا گریه
-
ریسه شدن
لهجه و گویش تهرانی
پشت سر هم راه افتادن،گروهی روانه شدن
-
ریسه کردن
لهجه و گویش تهرانی
بهم پیوستن،روانه کردن.
-
ریسه،انجیر
لهجه و گویش تهرانی
انجیر به نخ کشیده
-
ریک،ریسه
لهجه و گویش تهرانی
به نخ کشیده شده مغز هسته میوهجات یا میوه خشک
-
دار
لهجه و گویش تهرانی
دستگاه قالیبافی و بافندگی .
-
دار
لهجه و گویش بختیاری
dâr 1. دار قالىبافى؛ 2. گاوآهن، خیش (ابزارى است که با آن زمین را شیار داده یا شخم کنند)؛ 3. چوبه دار؛ 4. درخت.
-
بامدار،بوم دار
لهجه و گویش تهرانی
دستیار و شاگرد کفتر باز
-
دار دار کردن
لهجه و گویش تهرانی
حرف بی معنا و پر سر و صدا،جار زدن
-
انجیر ریسهای
لهجه و گویش تهرانی
انجیر نم زده در آرد غلتانده به نخ کشیده
-
غش و ریسه،()رفتن
لهجه و گویش تهرانی
از خنده بی حال شدن
-
زین دار
لهجه و گویش بختیاری
zeyn-dâr ذهندار، باهوش، باحافظه.