کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رد تقاضای خدمات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رَدْ
لهجه و گویش گنابادی
rad در گویش گنابادی یعنی دست به دست دادن به نفر کناری ، پس دادن ، برگشت ، نشان ، علامت باقی مانده ، دادن ، عبور ، رفتن ، نفهمیدن
-
رد شدن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: rad bebiyan طاری: rad beboy(mun) طامه ای: rad boboɂan طرقی: rad beboymun کشه ای: rad beboymun نطنزی: rad baboyan
-
بیْ رَدْ
لهجه و گویش گنابادی
birad در گویش گنابادی یعنی گم ، ناپیدا ، مفقود
-
رد خور
لهجه و گویش تهرانی
خطا
-
مویی رد کردن
لهجه و گویش تهرانی
از خطر با فاصله کم گذشتن
-
گم کردن، رد ()، پی ()
لهجه و گویش تهرانی
محو کردن
-
دست رد ،() به سینه کسی زدن
لهجه و گویش تهرانی
رد کردن