کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: dib طاری: div طامه ای: div طرقی: div کشه ای: div نطنزی: div
-
واژههای مشابه
-
اِلهاک دیو
لهجه و گویش تهرانی
از دیو های افسانه ای،تشبیه توهین آمیز
-
مث دیو
لهجه و گویش تهرانی
بدهیبت
-
نرِّه دیو
لهجه و گویش بختیاری
narre div دیوِ نر.
-
تنوره دیو
لهجه و گویش تهرانی
چرخیدن و بالا رفتن دیو
-
شاخ دیو را شکستن
لهجه و گویش تهرانی
کار مهم کردن
-
جستوجو در متن
-
شَمامه
لهجه و گویش تهرانی
دیو ماده،ملکه دیوها
-
نمامه
لهجه و گویش تهرانی
دیو ماده، زن پادشاه دیوان
-
دَمامه
لهجه و گویش تهرانی
دیو ماده، خدمتکار زن پادشاه دیوان
-
گیْو
لهجه و گویش گنابادی
giw در گویش گنابادی یعنی بزرگ دیو ها ، مرجع تقلید و اطاعت پیروان مذهب گبری ، دیویسنا
-
آل
لهجه و گویش تهرانی
دیو ماده سرخ که جگر زائو را میدزدد و موجب مرگش میشودو یا بچه او را با بچه زشت خود عوض می کند .(عوضی= بچه عوض شده!)
-
اَرْتُو
لهجه و گویش گنابادی
artouw در گویش گنابادی یعنی گبر اعظم ، پیر موءبدان ، مسئول برقراری ارتباط انسانها با نورگاه دیو(پرستشگاه خدا)، خادم خدایان
-
لولو
لهجه و گویش گنابادی
lwlw در گویش گنابادی یعنی دستشویی داشتن ، شاش ، نام یک دیو باستانی که از نام آن برای ترساندن کودکان برای نرفتن به تاریکی یا فضولی نکردن استفاده میشده است ، دیوی که کودکان را در جاهای خلوت و تاریک تنها گیر می آورد و میخورد.