کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیده بان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دیده باشند
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bešundiyabu طاری: bešundiyabö طامه ای: bošundiyabu طرقی: bešundiyabö کشه ای: bešundibö نطنزی: bašu(n)diyabu
-
دیده بوس
لهجه و گویش تهرانی
سلام رساندن در نامه:مادر عزیرم را ()م
-
نو دیده
لهجه و گویش تهرانی
نوکیسه
-
نور دیده
لهجه و گویش تهرانی
عزیز کرده
-
دیده شده است
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: didabebiya طاری: --------- طامه ای: didabobeɹe طرقی: beyniyâya/didabebiya کشه ای: didabebiya نطنزی: didababiya
-
داغ دیدن، داغ دیده
لهجه و گویش تهرانی
مُردن نزدیکان
-
هزار رنگ دیده
لهجه و گویش تهرانی
دست مالی شده
-
جستوجو در متن
-
سَیِدُوْ
لهجه و گویش گنابادی
sayedouw در گویش گنابادی یعنی سایه بان
-
سبات،سابات
لهجه و گویش تهرانی
سایه بان،نیم طاق، لب بام،ساباط
-
نِسَرْ
لهجه و گویش گنابادی
nesar در گویش گنابادی یعنی سایه ، سایه بان ، جایی که سایه دارد.