کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفع 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کِرم کُشی
لهجه و گویش تهرانی
دفع شر یا ایراد کسی
-
آب چکه،آب چکان
لهجه و گویش تهرانی
محل دفع آب شیروانی یا بام
-
نظر قربونی
لهجه و گویش تهرانی
مهره چشم زخم،چشم خشک شده گوسفند برای دفع نظر
-
مُرق لَمَّه اِنّاز
لهجه و گویش بختیاری
morq-e lamma ennâz 1. مرغى که تخم را بدون پوسته در چند نوبت دفع کند؛ 2. (کنایى) شخص بىنظمى که هر تکه از لباس خود را در جایى افکند.
-
نیاز
لهجه و گویش بختیاری
niâz تکه پارچه سبزرنگى که معمولاً از شال سیّدان گیرند و براى دفع چشمزخم به لباس کودک وصل کنند.