کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستور 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اُرد ناشتا
لهجه و گویش تهرانی
دستور بی جا
-
اُردر،اُرد دادن
لهجه و گویش تهرانی
دستور دادن
-
امر ونهی کردن
لهجه و گویش تهرانی
دستور دادن
-
آقا بالاسر
لهجه و گویش تهرانی
سرپرست بدون استطاعت که فقط دستور می دهد،سرپرست
-
تِخ ، تِخ کردن
لهجه و گویش تهرانی
خارج کردن خوراکی نامناسب توسط بچه و یا دستور به این کار
-
قَدَقَن
لهجه و گویش بختیاری
qadaqan 1. غدغن، منع، نهى؛ 2. سفارش، دستور.
-
فِرْمو
لهجه و گویش گنابادی
fermw در گویش گنابادی یعنی ، فرمان ، فرمان راندن ، دستور دادن ، حکم دادن ، حکم کردن
-
وَرْدُمْ
لهجه و گویش گنابادی
wardom در گویش گنابادی یعنی تحت فرمان ، آماده اجرای دستور ، آماده فرمانبرداری
-
کیش کردن/ دادن/زدن
لهجه و گویش تهرانی
تحریک /رد کردن حشره،دستور حمله دادن(سگ): کیش کیش ، کیش فیش
-
اِسپاردَن
لهجه و گویش بختیاری
espârdan 1. سپردن، تسلیم کردن؛ 2. سفارشکردن، دستور دادن.:espârdom jal biyâ>سفارش کردم زود بیاید>.
-
زابراه
لهجه و گویش گنابادی
zaberah در گویش گنابادی یعنی ول ماندن ، بیرون کردن از خانه ، رها کردن ، مجبور به تغییر محل سکنا ، دستور تخلیه منزل اجراه ای که نتیجه آن زابراهی است ، بی خانمان