کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دبه و یک دبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دَبه
لهجه و گویش تهرانی
ظرف روغن، فلاسک
-
دَبَّه
لهجه و گویش بختیاری
dabba دبّه، نام کیسهاى چرمى که شکارچى براىحمل باروت به کمر خود مىبندد.
-
دبّه ریش
لهجه و گویش تهرانی
دارای ریش انبوه
-
دَبه،()درآوردن/ کردن
لهجه و گویش تهرانی
بهانه درمعامله،نکول،وادنگ آمدن
-
جستوجو در متن
-
پستائی
لهجه و گویش تهرانی
در نانوائی یک تغار خمیر (20 من)،خمیر و نمک و مایه پخت یک روز
-
یکسر و یک بالین
لهجه و گویش تهرانی
مرد یک زنه
-
یِى سُمّه
لهجه و گویش بختیاری
yey-soma یک سُمه، داراى یک سُم (اسب و الاغ).
-
مکابره کردن
لهجه و گویش تهرانی
یک و دو کردن
-
یک چارک
لهجه و گویش تهرانی
1/4آجر و هرچیز
-
یک سر و دو گوش
لهجه و گویش تهرانی
آدمیزاد
-
یک و به دو کردن
لهجه و گویش تهرانی
مشاجره
-
سی شاهی
لهجه و گویش تهرانی
یک و نیم ریال
-
پابَن
لهجه و گویش بختیاری
pâ-ban 1. پاىبند؛ 2. زنجیرى که با آن یک پا یا یک دست و یک پاى اسبان سرکش را به میخ طویله مىبندند.
-
بار
لهجه و گویش تهرانی
یک دست (کله و پاچه و دل و جگر و قلوه و جگر سفید)