کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دباغی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آش دادن (پوست)
لهجه و گویش تهرانی
دباغی
-
جَفت
لهجه و گویش بختیاری
jaft آبى که پوست بلوط را در آن جوشاندهباشند (براى دباغى پوست گوسفند).
-
میشَن
لهجه و گویش تهرانی
چرم میش،پوست گوسفند دباغی شده،چرم بز
-
مِرت
لهجه و گویش بختیاری
mert لایه لزج و کفمانند روى گوشت تازه مُرغ و گوسفند و روى پوست پیش از دباغى.
-
اُلاّر
لهجه و گویش بختیاری
ollâr دوغاب آرد (مخلوطى از آرد و آب کهپوست گاو یا بز را به مدت دو تا سه هفتهبراى دباغى در آن اندازند تا بگندد).
-
مَشگَه
لهجه و گویش بختیاری
mašga مَشگ، خیک، پوست دباغى شده بز براى نگهدارى آب و دوغ و گرفتن کره از ماست.
-
جَرّ
لهجه و گویش بختیاری
jarr 1. مقاوم؛ 2. لاستیکمانند، چرم تابیده،پوست سر گاو را که سوراخهاى زیاد داردو نامرغوب است پس از دباغى مىتابند وبراى وصل گاوآهن به یوغ بهکار برند yo ؛3. دعوا، کشمکش jarr kâštan>:کشمکش کردن، دعوا راه انداختن> .
-
قلویربَن
لهجه و گویش بختیاری
qalvir-ban غربالباف، غربالبند. طرز بافت و ساخت:زنان کولى دورهگرد، زوائد اطراف پوست دباغى شده گوسفند را که بدون سوراخ و زدگى باشد، مىبُرند تا بیضى یا گرد شود؛ سپس از لبه پوست با ابزار کوچک بسیار تیزى شبیه عصا، نوار باریکى به پهناى 2 تا 3 میلىمتر بهصور...