کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خون بسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خون خون را خوردن
لهجه و گویش تهرانی
عصبانی بودن
-
لُغَز خون،لُغازَک خون
لهجه و گویش تهرانی
حرف مُفت زن
-
خونِ جگر
لهجه و گویش تهرانی
رنج
-
خون دیدن
لهجه و گویش تهرانی
قاعده شدن، خونی شدن کارد در چاقو کشی:تا خون نبینه غلاف نمیشه.
-
خون کردن
لهجه و گویش تهرانی
قتل کردن
-
مث خون
لهجه و گویش تهرانی
قرمز،هندوانه رسیده
-
چُووشى خُون
لهجه و گویش بختیاری
čowši-xun چاووشىخوان، کسى که پیشاپیش زوارحرکت کند و اشعارى را بخواند کهدیگران را به زیارت تشویق کند.
-
خروس خُون
لهجه و گویش بختیاری
xorus-xun خروسخوان، نیمه شب، سحر.
-
خوروس خُون
لهجه و گویش بختیاری
xurus xun خروسخوان، سحر.
-
جُفت خون
لهجه و گویش تهرانی
قسمتی که لانه کبوتران نر و ماده جدا میشود،آشیانه تخمگذاری
-
خروس خون
لهجه و گویش تهرانی
سحر
-
کاسه خون،
لهجه و گویش تهرانی
کنایه از سرخ شدن:چشمش شده کاسه خون
-
شُتُر خون
لهجه و گویش تهرانی
بیابان جنوب تهران که خرابه های آن محل اطراق کاروان بود.
-
کفتر خون
لهجه و گویش تهرانی
کبوترخان،خانه کبوتران، محل نگهداری آنان،کبوتر فروشی
-
مث کاسه خون
لهجه و گویش تهرانی
سرخ شدن چشم و ...