کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خم کرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خِم
لهجه و گویش گنابادی
khem در گویش گنابادی انجام کار یا عملی را خِم گویند ، این واژه بصورت پیشوند کاربرد دارد ، خواستن
-
خُم
لهجه و گویش بختیاری
xom 1. خام، نپخته؛ 2. نخ نتابیده، نخى که کمتاب داده شده؛ 3. خودم.
-
خُم بازی
لهجه و گویش تهرانی
نمایش عروسکی که بازیگردان در خمی پنهان میشد.
-
یک خم، دو خم، زیردوخم، ()گرفتن
لهجه و گویش تهرانی
فن کشتی زیر یک یا دوپا را گرفتن
-
خوش چم و خم
لهجه و گویش تهرانی
زیبا
-
خیال خُم کِردن
لهجه و گویش بختیاری
xiâl-xom kerdan توجه کسى را به چیزى معطوف کردن و اورا گول زدن.
-
چَم،خم و چَم
لهجه و گویش تهرانی
عادت، حالت آمادگی ،(قلق) کار داشتن،راه کار
-
خم و چم
لهجه و گویش تهرانی
راه کار
-
خم به ابرو آوردن/نیاوردن
لهجه و گویش تهرانی
ناراحت شدن/نشدن
-
خُم، خُمب، هنب،خُنبک، هنبه
لهجه و گویش تهرانی
خمره،خُمچه