کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خمیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سفره خمیر
لهجه و گویش بختیاری
sofra xamir سفره بزرگ نخى به ضخامت و اندازهجاجیم که وسایل پختن نان را روى آنگذارند.
-
مایه خمیر
لهجه و گویش بختیاری
mâya xamir مایه خمیر، خمیر ترشیده.
-
ما خمیر
لهجه و گویش بختیاری
mâ xamir mâya xamir .
-
چونه،()خمیر
لهجه و گویش تهرانی
پیمانه ،تکه خمیر، گلوله
-
جستوجو در متن
-
چانه
لهجه و گویش تهرانی
پیمانه، خمیر گرد کرده برای پختن نان ، گنده خمیر
-
لِخْچَ
لهجه و گویش گنابادی
lekhcha در گویش گنابادی یعنی خمیر ورز داده شده ، خمیر قطعه قطعه شده
-
پستائی
لهجه و گویش تهرانی
در نانوائی یک تغار خمیر (20 من)،خمیر و نمک و مایه پخت یک روز
-
تیرک
لهجه و گویش تهرانی
چوب کوتاه و ظریفی که چونه خمیر را با آن پهن میکند. نورد، خمیر پهن کن
-
فطیر
لهجه و گویش تهرانی
نان که شیر در خمیر آن زدهاند،نان روغنی گرد و کلفت خمیر ورنیامده.
-
موروکه،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
پُرز،() کردن خمیر
-
ور آمدن
لهجه و گویش تهرانی
آماده شدن خمیر
-
وُر اووِدن
لهجه و گویش بختیاری
vor-owvedan ورآمدن (خمیر).
-
رَفیده
لهجه و گویش تهرانی
بالشک چسباندن خمیر به تنور
-
گنده کردن
لهجه و گویش تهرانی
گلوله کردن خمیر برای نان